حجت الاسلام محمد مهدی اسلامیان در چهارمین مدرسه فصلی پژوهشگاه فقه نظام، ویژهٔ فلسفه فقه نظام سیاسی، به کالبدشکافی «پیشینه و تطور فقه سیاسی» پرداخت.
حجت الاسلام محمد مهدی اسلامیان در چهارمین مدرسه فصلی پژوهشگاه فقه نظام، ویژهٔ فلسفه فقه نظام سیاسی، به کالبدشکافی «پیشینه و تطور فقه سیاسی» پرداخت.
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر آقایان، مروری فشرده خواهیم داشت بر منابع نقلی و اجتهادی و همچنین کنشهای سیاسی، در شش دورهٔ تاریخی:
۱. دوران حضور معصومان ع
۲. دوران غیبت، تا دورهٔ محقق کرکی
۳. از دوره محقق کرکی، تا دوره وحید بهبهانی
۴. از دوره وحید بهبهانی، تا دورهٔ میرزای شیرازی
۵. و از میرزای شیرازی، تا انقلاب اسلامی
۶. و در دوران انقلاب اسلامی، فقه سیاسی شیعه به ثمر رسید.
در این شش دوره، میتوان در زمینه تأثیرگذاری فقه سیاسی شیعه، روندی تکاملی را تشخیص داد. بعد از دوران حکومت در سایه و پنهانی که معصومین ع، در اواخر دوران حضور تشکیل داده بودند، در دوران آل بویه، شیعه برخوردار از حاکمان شیعه شد و فقه توانست در عرصهٔ حکومت، اثرگذاری کند و فقها در این دوره، مرجعیت خود را در اجرای امور حکومتی تثبیت کردند.
در صفویه، فقیهان در مسائل حکومتی دخالت داده شدند و فقه شیعه، در فرصتی که به او داده شده بود، توانست برخی از شؤون حکومتی را اجرا نماید.
در دوره بهبهانی تا میزای شیرازی، فقیهان توانستند به صورت مستقل از حکومت، کنش سیاسی داشته باشند.
در دوران میرزای شیرازی، فقیهان قادر به تقابل با حکومت نامشروع سلاطین شدند و در دوران انقلاب اسلامی حکومت اسلامی، تشکیل شد که اکنون در مرحلهٔ دولتسازی اسلامی است.
برای جستوجو در مورد پیشینهٔ فقه سیاسی شیعه، باید بدانیم چه مسائل و منابعی را در فقه سیاسی و از چه زمانی در تاریخ، باید جستوجو کنیم؟
موضوعاتی نظیر کیفیت تصدّی حکومت، کیفیت تعامل و تقابل با حکومت، اینکه چه کسی با چه صفاتی باید حاکم باشد و چه وظایفی بر عهده دارد و چگونه باید حکمرانی کند از زمرهٔ مسائل فقه سیاسی است.
منابع نیز محصور در کتب روایی و فقهی نیست؛ بلکه کنش سیاسی معصومین و فقیهان مبتنی بر اجتهاد ایشان بوده و میتواند برای فقه سیاسی منبع به شمار آید. پیشینهٔ زمانی فقه سیاسی نیز، نه تنها به محقق نراقی یا قبل از آن محقق کرکی و نه حتی به ابتدای تدوین فقه استدلالی در قرون سه و چهار، بلکه به نزول قرآن و سیره و روایات اهل بیت ع باز میگردد.
دورههای فقه سیاسی، به دو دورهٔ: حضور و غیبت معصوم تقسیم میشود و دورهٔ غیبت نیز، به پنج دوره: از آغاز غیبت کبری تا محقق کرکی (سال ۹۰۷ ابتدای دوران صفویه)، از محقق کرکی تا علامه وحید بهبهانی (اوائل دوران قاجار)، بعد از علامهٔ بهبهانی تا میرزای شیرازی، (به جهت فتوای تحریم تنباکو یک نقطه عطف تاریخی بود)، از میرزای شیرازی تا انقلاب اسلامی، و دورهٔ پنجم دورهٔ انقلاب اسلامی.
در دوران حضور موارد مختلفی از قول، کلام و توصیه معصوم در موضوعات سیاسی وجود دارد. نصب ائمه ع به عنوان ولی و حاکم از سوی پیامبر اکرم، دستورها و فرمانهایی که امام علی (ع) در دوران تصدّی حکومت به عمّال و کارگزاران داده و در آن وظایف حاکم و حکومت را روشن کرده و در نهجالبلاغه بیان شده است و میرساند: وظایف حکومت منحصر در تأمین امنیت، مسکن، آب و نان نیست و تعلیم را هم در بر میگیرد و یا دستورهایی که امام حسن مجتبی (ع) در دوران کوتاه حکومت خود به کارگزاران داده است و نیز آموزش نحوهٔ تعامل با حکومت جور و آموزش تشکیل حکومت در سایهٔ حکومت جور، از این موارد است.
در تشریح کنشهای سیاسی معصومان (ع) در دوران حضور، از تصدّی حکومت توسط پیامبرص و امیرالمؤمنینع و امام مجتبیع باید یاد کرد، رفتار معصومانع به گونهای بود که به حکومت برسند و گاهی مقدّمهچینی و زمینهسازی برای به حکومترسیدن امام بعدی میکردند.
از امام باقر (ع) دربارهٔ عهدهداری امر حکومت بعد از ایشان پرسیدند. «فضرب بیده علی ابی عبدالله علیه السلام» ایشان به پسرشان امام صادق علیه السلام اشاره کردند.
«و قال هذا والله ولدی قائم آل بیت محمد صل الله علیه و آله»
فرمودند: این پسرم قائم اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله خواهد بود.
توجه به فعالیتهای بنی عباس در آن زمان نشان میدهد که این برنامهریزی، دور از ذهن نیز نبوده است.
تبیین اسلام به شکل درست، که در تضاد با رواج اسلامی بود که حکام وقت، در سرلوحهٔ برنامه خود قرار داده بودند، مورد دیگری از برنامهریزی و مقدمهچینی برای دستیابی به حکومت بود که امامان (ع) انجام میدادند.
اعلام این که حاکم بر حق، اهل بیت علیهم السلام هستند نیز از دیگر موارد بوده است.
در روایتی آمده است:
امام صادق علیه السلام در روز عرفه، در روزی که تمام حجگزاران در یک زمان محدود، در یک مکان مشخص دور هم جمع میشوند با صدای بلند فرمودند:
«ایها الناس؛ إن رسول الله ص کان الإمام»
رسول الله حاکم بود.
«ثم کان علی ابن ابیطالب ثم الحسن ثم الحسین ثم علی ابن الحسین ثم محمد ابن علی ثم ...»
[بعد اشاره به خودشان میکنند] اکنون، امام، من هستم.
«فینادی ثلاث مرات لمن بین یدیه و عن یمینهٔ و عن یسارهٔ و من خلفه»
این حرف را سه بار به هر سمت خودشان [مجموعا ۱۲ بار] گفتند که صدا به همه برسد.
همچنین امامان (ع) مجموعهٔ اقدامها و کارهای پنهانی و همهجانبه را برای به دست آوردن حکومت انجام دادند. معرفی نوَاب و فقیهان به عنوان جایگزین، در مواردی که به ایشان دسترسی وجود ندارد و ارجاع به آن ها در موارد گوناگون و ایجاد شبکهٔ وکالت که در زمان امام عسکری به ۲۵۰ وکیل رسیده بودند، از جمله این اقدامها و سازماندهیها بود.
تربیت نیرو، از دیگر فعالیتهای حکومتی معصومان (ع) است. در یک نمونه، در زمان امام سجاد (ع)- به فرمودهٔ امام - در مکه و مدینه، بیست نفر هم نبودند که معصومان را دوست داشته باشند؛ ولی در زمان امام باقر ع جمعیت انبوهی دور ایشان جمع میشدند.
این تحوّل، تصادفی نبوده بلکه، با برنامهریزی دقیق برای تربیت نیروی انسانی انجام شده است.
آمادهسازی شیعه برای دوران غیبت نیز، تلاش گستردهٔ دیگری در همین راستاست.
اقدامهایی که در این مورد انجام دادهاند:
۱. نصب فقیهان به عنوان نواب عام
۲. نصب نوّاب خاص برای مناطق خاص (مثل نیابت علی بن راشد از امام عسکری ع برای منطقهٔ عراق)
۳.ایجاد ظرفیت برای تدوین فقه سیاسی، با فراهم کردن منابع آن: قول و فعل معصوم و منابع و نیروهای اجتهادی.
دورههای فقه سیاسی در دوران غیبت امام معصوم از مقولههای مهمی است که باید بهدرستی درباره آنها روشنگری صورت بگیرد:
دورهٔ اول از غیبت کبری تا دورهٔ صفویه است که زمام حکومت در دست شیعه نبوده و بیشتر برهههای زمانی این دوره، حکومت، در اختیار از اهل سنت بوده است، ولی گاهی اتفاق میافتاده است که در حاکمیت سنی، با قوانین اهل تسنن، حکومتهایی سر کار بیایند که حاکم آنها، شیعه باشد و همین بستری را برای ارتباط علمای شیعه با حکومت و کنشگری سیاسی آنان فراهم میکرده است.
اولین حکومت، آل بویه است که قدرت این خاندان به حدی بوده که خلیفه با ارادهٔ آن ها جابهجا میشده است.
خلیفهٔ عباسی، همهٔ اختیارات خود را به عضد الدولهٔ دیلمی، تفویض کرده بود.
شیخ صدوق، به دعوت رکن الدوله، از قم به ری میرود و شیخ مفید، بر عضد الدوله تاثیر داشته و عضد الدوله به منزل ایشان میرفته است.
یا سید مرتضی متصدی امور حج بوده است، نظارت بر مظالم میکرده و منصب نقابت (تصدی امور سادات) را داشته است که منصبی حکومتی بوده است.
فقیهان، از بستر این رابطه استفاده و اهداف خود را پیاده میکردند.
این اولین دورهای است که مظاهر شیعه و شعائر شیعه در آن علنی میشود.
در سال ۳۵۲، روز عاشورا، به عنوان عزای عمومی اعلام میشود، یا به دستور معز الدولهٔ دیلمی، روز عید غدیر، جشن عمومی اعلام میشود و زیارت قبور امامان، بهگونهٔ عادی درمیآید و دوستاران ائمه (ع) آزادانه به زیارت قبور آنان میروند.به بازسازی قبور ائمه ع در این دوره اهتمام ورزیده میشود و از سال ۳۵۶ اذان شیعی مرسوم میشود و یا به عنوان مثال ترویج استفاده از مهر و تربت امام حسین و هدیه دادن تربت از مواردی است که اثرگذاری فقه سیاسی را نشان میدهند.
در دوران مغول، در برههای که مغولها به اسلام میگروند و مذهب شیعه را برمیگزینند، هلاکو خان مغول، خواجه نصیر را از زندان اسماعیلیه، تحت الحفظ به امارت خود میآورد. خواجه، برای همکاری با وی، شرط میگذارد که در حملهها و لشکرکشیها، به جای جای جهان اسلام، هیچ کتابخانهای آتش زده نشود.
خواجه، بهخاطر جایگاهی که در نزد هلاکوخان داشت، توانست جان بسیاری از علمای شیعه و اهل تسنن را نجات دهد.
سید ابن طاووس، با اماننامهای که مغول به ایشان میدهد، هزار نفر را در امان قرار میدهد.
شرایط در آن زمان بهگونهای بوده است که سید بن طاووس، روایتی را که دلالت میکند یکی از سادات اهل بیت ع بعد از انقراض بنی عباس به قدرت میرسد، بر خود تطبیق میدهد.
علامه و پسرش فخر المحققین، با ارتباطاتی که با حاکمان مغول داشتند در اسلام آوردن آن ها اثرگذار بودند.
با ضعیفشدن حکومت مغول، شیخ خلیفه ظهور میکند و با تلاشهای شاگرد ایشان، شیخ حسن جوری، حکومت سربداران بر پا میشود که دربارهٔ آن در تاریخ اینگونه روایت شده است:
«آیین عدالت چنان در قلمرو حکومت قرار گرفت که سکههای طلا و نقره در اردوگاه ایشان روی خاک میریخت و تا صاحب آنها پیدا نمیشد کسی دست به سوی آن دراز نمیکرد»
سربداران از شهید اول درخواست میکند قوانینی را برای حکومت آن ها بنگارد که ایشان کتاب مشهور لمعه را به این جهت مینویسد و میفرستد.
در این دوران، فقیهان در فقه، جایگاه فقیه را به عنوان مجری احکام شریعت تثبیت کردند؛ در هر جایی که احتیاج بوده است به فقیهان ارجاع میدادند. (رجوع شود به کتاب: فقیهان امامی و عرصههای ولایت فقیه، از قرن چهارم تا قرن سیزدهم ه ق، صادق لاریجانی، محمدعلی قاسمی، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۸۵)
در دوران صفویه، جایگاه فقها به حدی تثبیت شده بود که شاه طهماسب در نامهٔ دعوت خود به محقق کرکی مینویسد:
«تو از من به مملکتداری سزاواتر هستی؛ زیرا تو نائب امام ع هستی و من تنها از زمره کارگزاران تو هستم که اوامر و نواهی تو را انجام میدهم.»
محقق کرکی با راه اندازی مدارس علمیهٔ شیعی، زمینه را برای شیعه شدن مردم ایران فراهم میکند. ایشان دستورالعملهایی را به کارگزاران ممالک دورهٔ صفوی ارسال میکند که در آن قوانین عدل و کمّ و کیف گرفتن خراج از رعیت، اخراج علمای مخالف از بلاد شیعه، نصب یک عالم شیعی در هر بلد، برای برگزاری نماز و تعلیم دین به عنوان احکام حکومتی ابلاغ میشود.
پیروی صفویه از محقق کرکی، بدینجهت بود که ایشان را شاه طریقت میدانستند.
محقق کرکی امکانات لازم را برای بهدست گرفتن حکومت نداشت و معلوم هم نبود قزلباشها و ارتش از او به عنوان ولی فقیه پیروی کنند؛ ولی ایشان بهترین استفاده را از این فرصت برد. مبارزه با بدعتها، گسترش نفوذ فقها در حکومت، ادارهٔ اوقاف و اجرای حدود و اقامهٔ فرائض و... را در برنامه کاری و علمی و ترویجی خود قرار داد. در همین دوره، شیخ بهائی، علامه مجلسی و شیخ حر عاملی منصب شیخ الاسلامی را بر عهده داشتهاند.
با ضعف صفویه و رویکار آمدن زند و افشار، ارتباط حکومت با فقها کم میشود و از سوی دیگر، با ظهور اخباریگری، مشی فقاهت به گونهای میشود که ورود فقیهان در ساحت سیاست کمتر میشود. در این دوره بحثهای مربوط به تعامل با حکومت جور – که برخی حرام و برخی با شروطی جایز میدانستند - و همچنین بحث نماز جمعه رونق گرفت.
دورهٔ بعد، دورهٔ علامه وحید بهبهانی، تا میرزای شیرازی است. اگر قبل از این دوره را دوران رونق اخباریگری از سویی و اعتماد بیش از اندازه به عقل از سوی دیگر قلمداد کنیم، در این دوران، اجتهاد غلبه پیدا کرد. این دوره، مقارن با دوران قاجار است.
در این دوران میرزای قمی (فقیهی که زیاد به حکومتگران، نامه مینوشته است)، نامهٔ پرمحتوایی که به «ارشادنامه» معروف شده به حاکم قاجار مینویسد.
برای مورد دیگر، از شیخ جعفر کاشف الغطاء میتوان نام برد که تأثیرگذاری زیادی بر مردم و حکومت داشته است.
در زمان حمله روسها، ایشان به فتحعلیشاه، اجازه میدهد برای رویارویی با روسها از مردم مالیات بگیرد و فرمان جهاد صادر میکند.
مورد دیگر «سید مجاهد» است که وقتی از توان فتحعلیشاه برای خلاصکردن کشور از دست روسها ناامید میشود، با ۵۰ نفر از علما به سمت تبریز حرکت میکند و در بین راه هم، بسیاری از علما، نظیر مرحوم نراقی به ایشان ملحق میشوند و مردمان بسیاری با علمای دین همراهی میکنند.
استقبال عمومی از این حرکت، به قدری بوده است که رضاقلیخان هدایت مینویسد:
«اگر حضرت خاقان صاحبقران، بر رأی علما انکار کند، اهالی ایران سلطانی برانگیزند و به مخالفت شاهنشاه برخیزند.»
بنابراین، اگر در دوران صفویه فقها از بستر حکومت برای پیاده کردن هدفهای الهی، استفاده میکردند، در این دوران به طور مستقل بر حکومت اثر میگذارند و دارای یک پایگاه اجتماعی بالاتر از حکومت هستند که اگر حکومت هم زیر بار نرود، آنها به طور مستقل به کنشگری میپردازند.
بحث اجازه، یا حتّی وجوب تصرّف ولی فقیه، در این دوران، رونق گرفت، تا جایی که محقّق نراقی، در بحث ولایت فقیه، در چرایی طرح این بحث مینویسد:
فقها در لابهلای ابواب فقهی، کارهای حکومتی را به فقیهان ارجاع میدادهاند، ولی ادلّهای تنقیح شده برای آن اقامه نمی کردند.
این بحث در آن زمان، بحثی منضبط نبوده است، به طوری که در زمان مرحوم نراقی هر کسی از طلاب که قدری قدرت تفریع در مسائل فقهی را پیدا میکرده و اهل احتیاط نبوده، تصدّی امور حکومتی را بر عهده میگرفته است.
محقّق نراقی مینویسد: برای چارچوب دادن به این وضعیت بحث ولایت فقیه را تنقیح نموده است.
در این دوران رسائل جهادیه نیز رواج زیادی پیدا کرد.
در دوران میرزای شیرازی تا انقلاب اسلامی این نکته درخور یادآوری است: فقها تا قبل از این دوره، امکان اثرگذاری اجتماعی داشتند و تا حدی حکومت را هم مجبور به رفتار سیاسی درست و هماهنگ با شرع، میکردند، ولی در این دوره، فقیهان وارد تقابل با حکومت میشوند. فقها در این دوران سه کلانرفتار سیاسی دارند: مقابله با استعمار، مقابله با ظلم و استکبار داخلی، موضوعشناسی در موضوع حکومتهای مدرن.
در رویارویی با استعمار، قبل از فتوای تحریم تنباکو، در سال ۱۳۰۶ میرزای شیرازی در جواب نامهٔ شیخ فضل اله نوری مینویسد:
«حمل اجناس از بلاد کفر به محروسه ایران مایه خرابی دین و دنیای مسلمین است.»
فتوای تحریم کالای خارجی و بهگونهای رویاروی با استعمار.
ایت الله سید علی اکبر فال اسیری در شیراز به منبر رفت و گفت:
«مردان بکوشید تا جامه زنان نپوشید من یک شمشیر و چند قطره خون دارم هر بیگانهای که برای انحصار دخانیات به شیراز بیاید، شکماش را با این شمشیر پاره میکنم.»
در تبریز هم، مجتهد بزرگ حاج آقا میرزا جواد اقا مجتهد تبریزی قیام کرد.
بعد از ۳ سال فشارهایی که علما در مناطق مختلف میآورند میرزای شیرازی فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد و فرمود:
«الیوم استعمال تنباکو و توتون در حکم محاربه با امام زمان هست.»
و نفوذ این فتوا به حدی بود که اندرونی شاه نیز، با وجود اصرار وی، دخانیات مصرف نمیکردند.
استعمار هم از همان زمان، وجود علمای شیعه را برای خود خطر بزرگ تلقی کرد.
در این نزاعها، حکومت نقش مثبتی نداشت و علما مستقلا این حرکت را رهبری کردند.
۲ سال بعد از مشروطه نیز، این مقابله با استعمار، تداوم داشت.
۱۳ نفر از علما، نامهای در پنج بند مینویسند:
۱. قبالهجات و احکام شرعی روی کاغذ ایرانی نوشته شوند، اگر روی سایر کاغذها نوشته شده باشد مهر نشود.
۲. کفن اموات، از پارچه غیر ایرانی نباشد
۳. برای نمازخواندن از لباسهایی با پارچههای ایرانی استفاده شود.
به سال ۱۳۲۹ علمای اصفهان تعهدنامهای مینویسند و به تجار دستورالعمل میدهند.
در فارس، تجارت با خارجیها، «اعظم محرّمات شرعیه و باد دادن اسلام و خیانت بزرگ به صاحب شریعت مقدّسهص و اعانت به کفر و مخاصمه با امام زمان» اعلام میشود.
موارد بسیار دیگر در این موضوع در تاریخ ثبت شده است.
فقها در این دوران با استکبار و ظلم داخلی هم مبارزه میکردند. شیخ فضل الله نوری، ایدهٔ تأسیس عدالتخانه را میدهد و این حرکت، کمکم، به نهضت مشروطه میانجامد و از آنجاکه مشروطه، هدفی را که داشت تأمین نمیکند، رایت مشروطه مشروعه را برمیافرازد.
در این دوران، دو جریان کلان ظهور کرد که در اصول و در بحث ولایت فقیه و لزوم تشکیل حکومت با هم اختلافی نداشتند، ولی در موضوعشناسی و اینکه مشروطه چیست، قانوناش چیست، آزادی و مساوات به چه معناست و اخذ مالیات، جدا از خمس و زکات، اختلافهایی را با یکدیگر داشته اند.
در یک طرف جریان، علمایی مثل آخوند خراسانی و محقق نائینی بودند و در طرف دیگر علمایی مثل شیخ فضل الله نوری و....
شیخ فضل الله نوری، با توجه به حضور در فضای سیاسی ایران، آشنایی عینیتری با واقعیتهای مشروطه در آن زمان داشت و معتقد بود: حرفی که فقهای عراق مثل آخوند خراسانی میزنند درست است؛ ولی آنچه که در ایران حال وقوع است با آن فرمایشها مطابقت ندارد.
در عراق هم فقها کنشهای سیاسی داشتهاند. بعد از فروپاشی عثمانی، میرزای شیرازی، مانع از آن میشوند که فرد غیرمسلمان حاکم کشور عراق شود.
و سید شرف الدین در لبنان، تا استقلال لبنان از استعمار فرانسه در کنار مردم و جلودار آنها بوده است.
دوره انقلاب اسلامی در کلام رهبر انقلاب پنجمرحلهای است: انقلاب و کنار رفتن حاکم و سلطان جائر، تشکیل ساختار و نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعهٔ اسلامی و سپس تمدن اسلامی.
الان ما در مرحله سوم یعنی دولت اسلامی هستیم. از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران است که رکن اساسی انقلابِ امام، «تبیین» و حضور مردم در صحنه بوده است نه استفاده از سلاح. تنشهایی که در وارد کردن اصل ولایت مطلقه فقیه در جریان بود و وظایف دولت اسلامی مانند نظام هماهنگ حقوق و تلاشی که برای درج لزوم اسلامی بودن همهٔ قوانین و ساختارها و رفتارهای کارگزاران با احکام اسلامی در بخش نظامسازی صورت گرفت از مصادیق مرحله دوم است. بحث ارتباط حکومتی با دولتهای خارجی، امنیت داخلی و کیفیت برخورد با مسألهٔ جاسوسی، کیفیت ارتباط میان امام و امت و مردمسالاری دینی از این موارد است.
در مورد مرحلهٔ سوم و چهارم شکلگیری دولت اسلامی و جامعهٔ اسلامی پایاپای است و هر مقدار به دولت اسلامی عمل شود، جامعهٔ اسلامی نیز شکل میگیرد.
در دوران انقلاب اسلامی، در بحث فقه سیاسی، کتابهای متعددی نگاشته شده است. در باب ضرورت و اهداف حکومت، صفات حاکم، حضرات آیات: مشکینی، صافی، سید کاظم حائری و استاد اراکی و دیگران قلم زدند. شهید صدر و بزرگانی مثل مرحوم آیت الله مرعشی در موضوع قانون اساسی بحث کردهاند.
اکنون نیز مباحث حکمرانی نیاز به ورود و کنشگری جدید فقه سیاسی دارد.